رد پاي يك طلبه
  • ورود 
  • تماس  
  • آرشیوها 

مي نويسم تا تو بخندي

04 بهمن 1393 توسط رد پای یک طلبه

 

يك شب خواهرم به جاي اينكه بگويد: چراغ هاي آشپزخانه را خاموش كن

گفت: چراغ هاي آسمان خوشگلند.


امشب كه رفتم يخچال را باز كنم مي خواستم بگويم: ببينم شام چي داريــــــم؟

گفتم: ببينم صبحانه چي داريـــــم؟

جالب اينجاست كه تا آن لحظه هم متوجه نبودم چه مي گويم، مادرم خنديد گفت: صبحانه؟ بعد همه با هم خنديديم.

 

يك روز نان خريده بوديم خواهرم گذاشت داخل سيني كه يه خرده سرد بشه بعد آنها را بردارد مي خواست بگويد: پنكه را خاموش كنيد تا نان ها خشك نشوند.

گفت: نان ها را خاموش كنيد تا پنكه خشك نشود.

 

يك روز خواهرم مي خواست بگه اتوبان

گفت: اتوبنان.

 

خواهرم زماني كه كوچولو بود هر موقع مي خواست اسم زنداييم را به زبانش بياورد به جايي اينكه بگويد: زندايي طاهره

مي گفت: زندايي طايره، زنداييم هم هر موقع مي شنيد خيلي مي خنديد.

 

 

براي شما هم اتفاق افتاده است؟ خوشحال مي شوم در نظرات به اشتراك بگذاريد و لبخند را رايگان به يكديگر هديه بدهيم.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 16 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(2)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
5 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.6 stars
(4.6)

کلیدواژه ها: لبخند، نان، آشپزخانه، آسمان، هديه

موضوعات: خاطرات لینک ثابت

نظر از: دریاوآب [عضو] 
  • دریا و آب

من دوبا ربردم وسایل بذارم یخچال بعد رفتم مثلن ظرفارو بذارم ظرف شویی اومدم دیدم در یخچال بازه /چن بار هم تو بازار قیمت ها رو اشتباهی خوندم پیش دوستام ناخو دآگاه مثن 140/000تومن رو خونمد 14/000تومن/120/000هزارتومن رو خوندم 12/000تومن
:D:p:>>:oops::roll:

1393/12/08 @ 18:31
نظر از: aran [عضو] 
  • مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیهاآران وبیدگل

سلام
ممنونم از مطالب زیبایت.
آرزو می کنم
وجودت همیشه مملو از شادی باشه.

******
سلام عليكم
خيلي خيلي متشكرم.
شادي و شادكامي در تمام لحظات براي شما از خداوند منان خواستارم.

1393/11/09 @ 16:24
نظر از: اباذري [عضو] 
  • علمدار313

سلام و ممنون از این بخش زیبا
راستش من سال اول که اومدم حوزه خیلی شیطون بودم.
یه دوستم مثل خودم داشتم.حوزمون دوربین مداربسته داشت.دوتایی میرفتیم زیر دوربین ها می ایستادیم و زل میزدیم تو دوربین.بعدشم مثلا من اونو میکشتم و با خنده فرار میکردیم.
یه بارم تو یه مراسم معنوی که همه بودن مدیرمون دعا میکرد و ما آمین میگفتیم,فضا کاملا سنگین و همه درحال گریه بودن.مدیرمون با حالت روحانی گفت خدایا در زمانه پرفتنه ای هستیم…منم با صدای بلند گفتم آمیییین! یعنی همه با صدای بلند خندیدن یعنی نذاشتم دعای خانم تموم بشه و خلاصه فضای معنوی خیلی جالبی پیش اومد.تا چند روز سعی میکردم جلوی مدیرمون آفتابی نشم.

1393/11/07 @ 18:59
نظر از: بني جمالي [عضو] 
  • ریحانه های منتظر
  • نفس.....
5 stars

جایگزینی خنده های حلال بجای جکهای قومیتی و مسخره کردن دیگران عالیه، ممنونم
یه شب زنداییم آسمون پرستاره رو نگاه کرد و با احساس گفت: ستاره پر آسمونه!!!
یه بار هم مامانم میوه (سیب و خیار) آورد بخوریم(جاتون خالی) صداکرد گفت بیایید خیب و سیار بخورید!!!

1393/11/06 @ 19:55
نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 
  • حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران
5 stars

سلام. جالب بود.
دختر من هم وقتی کوچیک بود به شکلات می گفت خوشحال. هر روز می گفت مامان خوشحال داریم؟
نمی دونم چرا! شاید وقتی شکلات می خورد خیلی خوشحال می شد.
موفق باشید.

1393/11/05 @ 20:54
نظر از: صداقت...! [عضو] 
  • گهر عمر
  • محله با صفا
  • قلب های صبور!
  • و خدایی که در این نزدیکی است
  • این قوم نینوای تو را مشق می کنند
  • شعر بلاگ
  • ال لايب

سلام
شروع نسبتا خوبی بود
همیشه شاد باشید و سلامت
در پناه حق

******
سلام عليكم
شروع چي؟ متوجه نشدم!
شادكامي را برايتان آرزومندم.
يا حق.

1393/11/05 @ 20:05
نظر از:  
  • کهف

سلام علیکم
اتفاقا امروز صبح دخترم میز صبحانه رو جمع کرده بود
من بیرون بودم اومدم چایی بخورم هرچی دنبالش قندون گشتم پیدا نکردم ، ظهر که می خواستیم ناهار بخوریم در یخچال رو که باز کردم دیدم قندون اونجاست اونقد خندیدم ، دخترم گفت چیه مگه خوبه حالا کفشهامو نذاشتم قنده دیگه خراب نمیشه والا!

1393/11/05 @ 19:45
نظر از: نسا نجاری [عضو] 
  • یاس نرگس

باسلام
زیبا بود
ان شا< الله همیشه گل لبخند رو لباتون جاری باشه

******
سلام عليكم
ان شاءالله..
با آرزوي لحظات شاد براي شما.

1393/11/05 @ 18:46
نظر از: مرادی [عضو] 
  • شمیم ولایت
  • نشریه الکترونیکی پاسداران ولایت

سلام
زیبا بود

التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج

******
سلام عليكم
سلامت باشيد،
محتاجيم ان شاءالله..
الهـــــي آمين.
سپاسگزار از حضور شما.

1393/11/05 @ 14:50
نظر از: ستاره طیب [عضو] 
  • ریحانه
  • طاير عرشي

لینکتون کردم عزیزم
موفق باشید

******
سلام عليكم
متشكرم از لطف شما،
شما نيز با افتخار لينك شديد.
سلامت باشيد.

1393/11/05 @ 14:20
نظر از: ستاره طیب [عضو] 
  • ریحانه
  • طاير عرشي

سلام
آره زیاد اتفاق این چنینی واسه منم افتاده ولی مثل شما حافظه خوبی ندارم
همین امروز از بلندگوی مسجد محله صدای اذان پخش شد به اهل منزل گفتم دارن چی میگن اینقدر بنده خدا خوب اذان میگفت که منجر به سوال بنده شد!!!
دختر خاله کوچولوم وقتی میخواد مامانمو صدا کنه میگه خاله فاخته خانم به جای فاطمه خانم!!!


الحاقیات:
  • images_3_.jpg - ضمیمه یافت نشد!
1393/11/05 @ 14:15
نظر از: لبخندها وگریه های یک طلبه [عضو] 
  • لبخندها و گریه های یک طلبه
4 stars

سلام علیکم دوست من.
روزی روزگاری می خواستم کفش هایم را دریخچال بگذارم.

******
سلام عليكم دوست خوب من
فاجعه مي شد!

ياد مطلب افتادم چون مناسبت دارد همين جا اشاره مي كنم:
يك روز كه از بيرون برمي گشتم مي آمدم خانه، رفتم سمت يخچال مي خواستم كيفم را آنجا بگذارم.

1393/11/05 @ 13:56
نظر از: طلبه حقیر(حمیداوی) [عضو] 
  • رهبر من ......!

سلام ممنون از اینکه به لبخند دیگران بها میدید ممنون میشم بازم حضورتوه رو تو وبلاگم حس کنم
یا علی التماس دعا

******
سلام عليكم
خواهش مي كنم
ان شاءالله.. محتاجيم..
حضرت علي (ص) يارتان
خدا نگهدارتان.


الحاقیات:
  • Copy_of_022_1_.jpg - ضمیمه یافت نشد!
1393/11/05 @ 13:11
نظر از: حميدي [عضو] 
  • وبلاگ من
حميدي
4 stars

با سلام

برای فرهنگ سازی طنز حلال همه باید دست به کار شویم

طنز حلال و جوک های غیرقومیتی باید یک موضوع مجزا در هر وبلاگ یا سایتی باشه یا یک بانک جوک و طنز حلال راه بیافته تا همه مردم حتی مبلغین در تبلیغ ازش استفاده کنن.

ما هم خندیدم هم واقعی هم کمی زورکی…
موفق و سربلند باشید

******
سلام عليكم استاد
خيلي متشكرم از حضور شما در وبلاگ حقير
من هم موافق اين موضوع هستم و به نظر حقير يك موضوع خيلي مهم تلقي مي شود.

خوشحالم كه مقبول افتاد.
سلامت باشيد ان شاءالله..
خداوند حافظتان.

1393/11/05 @ 10:21
نظر از: باران [عضو] 
  • باران

سلام
بچه ها وقتی کوچک هستند تصوری از زن و شوهر ندارند همه را پدر و مادر می دانند. یک روز رفته بودم مهمانی داشتم می رفتم از اتاق بیرون، بچه خواهرشوهرم به آقام گفت مامانت داره میره بیرون.(فکر میکنه من مامان همسرم هستم)

1393/11/05 @ 08:23
نظر از: سیده درسا [عضو] 
  • منزلگه عشاق
5 stars

میخواستم قیمت یه شلوارو بپرسم دستمو گذاشتم رو شلواره اومدم بگم این شلوار چند قیمته اشتباهی گفتم ببخشید آقا این شلوار چه رنگیه!!!

1393/11/05 @ 00:12


فرم در حال بارگذاری ...










  • تماس